ژانر جدیدی از سینمای هالیوود با تجلیل از چیزهای عجیب ما را فروتن می کند


من و خانواده ام عاشق سینما رفتن هستیم. ما ژانرهای مختلف را دوست داریم. در حالی که من و همسرم درام ها، درام ها و کمدی های عاشقانه را تماشا می کنیم، من و پسرم فیلم های علمی تخیلی، ابرقهرمانی و فیلم های ترسناک، و خواهرزاده ها و خواهرزاده هایمان فیلم های انیمیشن و فانتزی تماشا می کنند.

صرف نظر از نوع فیلم، تقریبا همیشه یک جواهر یا روکش نقره ای پنهان پیدا می کنیم. واقعاً به ندرت پیش می آید که بعد از یک فیلم بگوییم «خب… ما آن دو ساعت را به عقب بر نمی گردیم». حتی به ندرت احساس می کنیم که از یک فیلم خارج می شویم.

متأسفانه، رویکرد خوش بینانه ما به سینما تغییر کرده است زیرا هالیوود ژانر جدیدی از فیلم خلق کرده است که درد، هرزگی و پست ترین نوع شرایط انسانی را تجلیل می کند. این فیلم‌های جدید «معاصر» با برنامه‌های تولید پیچیده، صدا و موسیقی هیجان‌انگیز، و نویسندگی و بازیگری که انواع مسائل مربوط به رابطه را جذاب می‌کند، در مرکز تاریک‌ترین داستان‌ها قرار می‌گیرند.

سازندگان فیلم از میل به آوانگارد بودن و هنری بودن در چشم همسالان خود رانده شده اند.

من معتقدم که این ژانر جدید شامل چهار فیلم به خصوص ناخوشایند اما مورد تحسین منتقدان است:

1) “مورد علاقه” (2018) با 10 نامزدی اسکار.

2) “قدرت سگ” (2021) با 12 نامزدی جایزه اسکار.

3) Banshee of Inisherin (2022) با 9 نامزدی جایزه اسکار.

4) «بینوایان» (2023) با 11 نامزدی جایزه اسکار.

“مورد علاقه” در سال 1705 بریتانیای کبیر با تمرکزی بیمارگونه بر مثلث تاریک عشق و نفرت بین ملکه آن، سارا چرچیل و ابیگیل هیل. انحطاط شدید تعامل آنها تنها با موسیقی تحریک کننده ای که در طول این فیلم مخاطب را بمباران می کند، پیشی می گیرد. به نظر می رسد کارگردان با تشدید درد شخصیت ها می خواهد دردی را که مخاطب فیلم احساس می کند بیشتر کند.

صحنه بدرفتاری با خرگوش در پایان این فیلم درد مشترک ما را هنگامی که ابیگیل با بازی اما استون پا به اسم حیوان دست اموز آن می گذارد برجسته می کند.

فیلم گروتسک دیگری که صحنه خشونت علیه خرگوش (از جمله کالبد شکافی) دارد، «قدرت سگ» است. داستان این فیلم در یک مزرعه بزرگ در مونتانا در سال 1925 اتفاق می افتد. فیل بربنک با بازی بندیکت کامبربچ، شخصیت پستی است که مدام همسر برادرش جورج رز و پسرش پیتر را مسخره و تحقیر می کند. این فیلم با صحنه های بسیاری از سادیسم، اعتیاد به الکل و خشم، واقعاً وحشیانه، خشن، منزجر کننده است – اما کوتاه نیست.

دیو برگر
دیو برگر

Banshee of Inisherin فیلم دیگری است که چیزهای عجیب و غریب را به نمایش می گذارد و بالا می برد. داستان این فیلم در دهه 1920 در جزیره ای در سواحل غربی ایرلند می گذرد، برندان گلیسون و کالین فارل در نقش دو دوست که رابطه آنها به باتلاق مسائل مربوط به سلامت روان ختم می شود، بازی می کند. یکی از دوستان تصمیم می گیرد با تهدید و سپس قطع انگشتان یکدیگر در زمانی که دوست دیگر با او ارتباط برقرار می کند، به رابطه خود پایان دهد.

شخصیت های فیلم “بینوایان” به سادگی منزجر کننده و وحشتناک هستند. داستان فیلم در لندن ویکتوریایی دهه 1880 می گذرد. برخی می گویند این فیلم نسخه فمینیستی فرانکنشتاین مری شلی است (1818). من این را به عنوان یکی دیگر از نسل جدیدی از فیلم‌های وحشیانه عجیب و غریب می‌دانم که برای عجیب و غریب بودن و نامزدی اسکار ساخته شده‌اند.

پیوند مغز نوزادان به بدن بزرگسالان احمقانه، بیهوده و بی رحمانه به نظر می رسد. هر چقدر هم که بازی یا تولید خوب باشد، تزیین چنین فیلم گروتسکی با نورهای زیبا، وحشیگری اولیه آن را قابل قبول نمی کند.

با این حال، نامزدی جوایز زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.

اگرچه این فیلم‌ها مورد تحسین منتقدان و هنرمندانه هستند، اما ما و شخصیت‌هایشان را تحقیر می‌کنند، زیرا احساسات ما را به غبار بی‌معنا تبدیل می‌کنند.

دیو برگر از Maple Grove یک استاد جامعه شناسی بازنشسته، نویسنده و نویسنده آزاد است.

دیدگاهتان را بنویسید